دوباره مردی دیگر بر صفحه های من نقش بست
آنها را دوست دارم و وقتی کشیده می شند برای من مفهومی آشنا پیدا می کنند.
مرد نشسته بود و به دوردست خیره بود
دستار سرش همرنگ محاسن سفیدش بود، من این رنگها را تغییر دادم ... دستاری تیره و محاسنی تیره تر
شاید زمانی که جوانتر بود
No comments:
Post a Comment
whats your idea? شما چه می اندیشید ؟