بازار شیراز و خوشیهای رویایی
در پست " بازار شیراز و روانی اندیشه " تمرینی بر بازار شیراز کرده بودم. بعد از چند روز تصمیم گرفتم دوباره همان صحنه را کار کنم. در نتیجه دوباره آب ، دوباره زرد و سبزها و اکرها و همچنین بنفش قوی به کمکم آمدند.
پی نوشت:
الف:این روز ها سرم شلوغ شده است، باید خودم را منظم کنم. تحویل های عقب افتاده ی درس های دانشگاه
ب: دیروز که از خانه بیرون آمدم تا برم سر کار در خیابون ولی عصر به خاطر باران شب گذشته آسمان تهران به شفاف ترین حالت دیده می شد و کوههای برف گرفته، زیر نور خورشید می درخشید، لبخندی بر لبم نشست که امروز روز خوبی خواهد بود، علی آزاد شد، در شرکت قراداد جدیدی بستیم، کلاس زبان لذت بخشی داشتم، و ... آری دیروز روز لذت بخشی داشتم.
ج: نظم، این همان چیزی است که من را به سوی خود دعوت می کند.
در صورت فیلتر بودن اثر از این لینک استفاده نمایید
این هم تصویر اصلی
در صورت فیلتر بودن اثر از این لینک استفاده نمایید
در صورت فیلتر بودن اثر از این لینک استفاده نمایید
Today’s painting, again is a painting of Shiraz Bazaar scene, with people walking and talking; with floating fabrics in red, blue, yellow and they catch the eyes toward themselves. I tried to paint this scene again. This time more confidently and relaxed, of course not because of the techniques, but what made me more relaxed was this objective that I was experiencing and the final result was not so important for me, like this blog.
P.s.:
A: These days I’m so busy with work and my university projects.
B: yesterday my dearest friend Ali Ashraf Fathi (one of two writer of TOURJAN site) released from jail. I was so happy and I had great moments because. I miss him and if I didn’t have to do these nonsense so called projects I wouldn’t hesitate to go Qom and be with my brother and Ali.
C: I think to myself what exact reason of my life is. I remember days and nights that Ali wanted me to read, and helped me growing up. Days and nights would pass and at last I have to ask this question from myself: How did I live in this world.
Related Posts: پست های مرتبط
- shiraz bazar: floating fabrics and flying minds. بازار شیراز و روانی اندیشه
- wish you were here, مرد روشن
- Lifeful bazar scense----زندگی در بازار... تجربه در محضر استاد
- wish you were here, تو را من چشم در راهم
سلام خوشحالم که سری به ما زدی وبلاگت هم مثل خودت قشنگه
ReplyDeleteمریم قاسمی:سلام از کارای زیبات لذت بردم در ضمن قلم خوبی داری .موفق باشی
ReplyDelete