Tuesday, June 22, 2010

the village far away ... مسجدی در روستا

در دوردست ها کوهی سر به فلک کشیده بود 
و روستایی در دامنه کوه آرمیده
و خانه ها 
و درختان بی شمار 
و یک مسجد 
این همان منظره ای است که در پست پیش همسرم نیز آن را کشیده بود 
و این تفاوت نگاه های دو نقاش است 
و من کار همسرم را دوست دارم 
This is a painting of the same scene of the last post by my wife. 
I love the differences in view points. 

--------------------------
پی نوست: دلم برای سفر تنگ شده است 
برای آزادی و رهایی 
و البته برای نقاشی صبح تا شب 
آرزو هایم مرا انتظار می کشند تا مرا در بر کشند 
مناظر ما را انتظار می کشند نازنین
 . 

2 comments:

  1. Same scene of the previous one, but of course, different style. I think you have captured the best of this panorama. Congratulations Mojtaba!

    ReplyDelete
  2. thank you tito .
    You know i try to capture the essence of a scene .. and As the great Joseph zbukvic says "do it with no brush stokes if you can, and Of course it is not possible but try to reduce it to the most essential ones.

    ReplyDelete

whats your idea? شما چه می اندیشید ؟