Saturday, May 22, 2010

mountaineering and painting ... کوه و رنگ

پنجشنبه و جمعه با گروهی که دوستم اشکان راه انداخته به یکی از مناطق اطراف تهران رفتیم، با هوای بسیار خوب و مناظر عالی
واقعا لذت بخش بود. تنها اگر بانو نیز همراه ما بود دیگر می توان گفت هیچ کم نبود،
حلیم صبحگاهی صبحانه دلپذیری بود که خوردم ، و همین شد که کمی دیر رسیدم. ولی شروع خوب برنامه نوید بخش روزی زیبا  بود
 ما در گروهی هفت نفره سفر خود را آغاز کردیم و با یک مینی بوس به سمت روستای لالون در مسیر فشم حرکت کردیم
 On Thursday and Friday I went mountaineering with a group pf my friends. it was so nice and we had such joyful times together.  
این اولین نقاشی این سفر بود که در راه کشیدم
on road to the village where we started our hiking I try to paint the scene of the road ... tall trees on both side of the road that lay on each other ... 
مسیر پیاده رویمان در دل روستا و پس از آن بی نهایت زیبا و دلپذیر بود و درختان سپیدار که مورد علاقه من هستند جا به جا سر به فلک کشیده بودند
the route of our journey started in a village called " Laloon", a beautiful village and such a wonderful weather to go out and see the beautiful trees and listening to the song of birds ...  

در راه به تنگه لالون رسیدیم که در دو سوی ما سر به آسمان کشیده بود و نهری که از میان آن در جریان بود،. پرندگان بالای سر ما پرواز می کردند و حرکات عجیب از خود بروز می دادند مثل شیرجه های ناگهانی و حرکات آکروباتیک، با خود می اندیشیدم که " این پرندگان توانایی خود را به رخ ما می کشند، و این که چقدر دوست داشتم پرواز کنم" .  در مسیر به جایی رسیدیم که نهر عمیق می شد و مجبور بودیم از روی میله ای که حکم پل را داشت از نهر عبور کنیم و چه عبور کردنی
in our journey we reach a point that we must pass a tributary ... the water was cold and we didn't want to fell in the water, but the only way was a thin piece of metal ... that was a challenge for the very first beginning of our hiking. 
در راه جایی برای صبحانه توقف کردیم و همه صبحانه خوردیم،  
after that we kept on going till our leader, Ashkan, let us sit and eat the breakfast.  

پس از چند ساعت پیاده روی در دل دره و دامنه کوه به محل کمپ زدنمان رسیدیم ، یکی از نکات جالب در آنجا وجود چشمه آب معدنیی بود که آب گاز دار از آن بیرون می زد و طعم خوبی داشت و به عنوان سوغات بطری از آن آب را برای خانواده آوردم و چه سوغات خوبی بود
after several hours of walking in the valley and mountain sides we stopped in a good place and erected the camps.
بعد از ظهر در حالی که بارانی به آرامی می بارید شروع به نقاشی کردم و تجربه جالبی بود، نقاشی در باران ... و اثر قطرات باران بر کاغذ و نقاشیم باقی ماند و به یکباره باد چند کارم را به نهر انداخت ، و گرفتن کارها و خشکاندن آنها ... مراسمی بود
I started my favorite hobby, water color painting and it was drizzling. you can see the marks of the rain dots on my paper ... it was a wonderful experience. rain and winds ... the powerful wind threw two of my paintings and push them in tributary .    


 
 فردا صبح  گروهی برای صعود به قله رفتند و من و دو نفر از دوستان در کمپ ماندیم و من باز به نقاشی پرداختم
چه آسمان زیبایی داشت ...




حدود ساعت 2:30 بعد از شهر جمعه بود که به سمت پایین شروع به حرکت کردیم




و مسیر همچنان زیبا بود و هوا دلپذیر و همچنان جای همسرم در این لحظات خالی بود
it was so nice and I had such wonderful times with my friends, everything was perfect except my sweetheart was not with me ... 


من بیشتر مسیرمان موسیقی های " النی کاریندرو" را گوش می دادم مجموعه ای از چند آلبوم فوق العاده 
I was listening to Elenie Karindrou's albums all times in this beautiful journey. and I think Elenie is the voice of keeping on going ... 
these are some of my favourite Elenie's Albums
من این آلبوم های النی را بسیار دوست دارم 
 Eternity and a Day ابدیت و یک روز
The Beekeeper زنبوردار 
the suspended steps of a stroke   گام های معلق لک لک
Music for films ... موسیقی برای فیلم

5 comments:

  1. Good reportage of your journey and very nice watercolors sketches. Good job Mojtaba! Ciao.

    ReplyDelete
  2. Thanks a lot Mojtaba for your report and your wonderful works
    Your friend
    Ashkan

    ReplyDelete
  3. thanks artebaiao for your visit and comment.
    and thanks to you my friend ashkan ..

    ReplyDelete

whats your idea? شما چه می اندیشید ؟