Tuesday, August 31, 2010

the old stores ... مغازه هایی از زمان پدر بزرگ

این نقاشی را دوست دارم 
شاید این اثر را در کتاب آبرنگ کاران ایران چاپ کنم ... 
هنوز نمی دانم 
this is one of my new paintings ... 
Maybe I publish this painting in Iranian Watercolorists Book .. this November ... 
I haven't decide yet. 


Monday, August 30, 2010

visiting Mr Samandarian... دیدار با استاد محمود سمندریان

left to right: Mr Moghaddasi, Mr Samandarian & Me
چپ به راست: استاد مقدسی، استاد سمندریان، من
شنبه عصر همراه استاد مقدسی دیداری داشتم با استاد سمندریان.
این دیدار در آتلیه شخصی ایشان برگزار شد و دیدار ایشان مایه مسرت من بود
استاد سمندریان استاد آقای مقدسی بوده و وصف ایشان را زیاد  شنیده بودم
از هر دری سخن گفته شد
ولی آنچه برای من جذاب بود نگاه استاد و نکته کاوی ایشان در آثار نقاش انگلیسی جان یاردلی بود
از ایشان پرسیدم :: شما در آثار یاردلی په پیز برایتان جذاب است ؟
و ایشان پاسخ دادند: " سادگی کار ایشان و این که دنبال این نیست که خود را به کسی اثبات کند
من آثار استاد را در گالری امروز در نمایشگاه انفرادی ایشان دیده بودم از این رو صحبت و تعامل با ایشان فرصت مغتنمی بود 
اینجا نمونه ای از آثار استاد سمندریان را می توانید مشاهده کنید.
Saturday afternoon I accompanied Mr. Moghaddasi to Mr samandarians studio. 
Mr samandarian is one of the youngest great watercolorists in Iran, and I had once visited his works in a gallery. 
this was a great meeting and I enjoyed talking to this man much. 
we talked on some different issues but I loved that part of our conversations on English painter John Yardley. He loved the simplicity in Yardleys works. 
I found Mr samandarian an intelligent man and maybe a good teacher, as mr Moghaddasi says ... 
here you can see some of his great works ... 



استاد را فردی زیرک و هوشمند یافتم که معاشرت با ایشان نعمت می باشد، تقریبا زمانی نیست که استاد مقدسی از استاد خود، جناب آقای سمندریان ، به نیکی یاد نکنند

Saturday, August 28, 2010

masjid jame Isfahan ... مسجد جامع اصفهان

این نقاشی از تصویری از مسجد جامع اصفهان بود که به آرامی در زیر نور خورشید در طی سده های متمادی آرمیده است 
او انسانهای زیادی را از زمان تولدش دیده و طول عمرش به او آرامشی که نشانه تجربه قدیمی هاست در حرکاتی که ندارد بخشیده است ... 
او ساده بود و آرام و من تلاشم نقش کردن این سادگی و آرامش بود ... 
نبوغ در سادگی است ... 
این است آن چه با خود تکرار می کنم 
و می گویند این جمله از باخ است ...  

Friday, August 27, 2010

watercolor quotes 030 ... کلمات آبرنگی

because we do major shapes first, we have unreasonable expectations at the start; have FAITH
در ابتدا ما شکلهای اصلی و بزرگ را می کشیم از این رو در ابتدا تصورات و انتظاراتی غیر منطقی نسبت به کار داریم 
باور داشته باشید و با اعتماد به نفس نقاشی کنید 

Thursday, August 26, 2010

crawling river in mountain-side... رودی در کوهستان

این نقاشی را بسیار دوست دارم ... 
زیرا همسرم آن را دوست می دارد . 
this one of my favorite paintings ... because my wife loves it ... 

Wednesday, August 25, 2010

watercolor quotes 031 ... کلمات آبرنگی

The harder the thing is ... the easier it is to shatter ... 
هرچه قدر یه چیز سخت تر باشه ... راحت تر می شه شکستش.
ژوزف زبوکویچ
این پست بدون عکس است... 

دلتنگم ...

روزگار غریبی است نازنین 
... 
دلم گرفته 
از 
مهم نیست، نپرس از کی 
... 
هر کسی طوری سعی می کنه از اون چیزی که می خوای دورت کنه 
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان 
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد 
... 
من یک مهندسم 
از بهترین دانشگاه ایران 

این چیزیه که همه از من می خوان ... 
بودن چیزی که نمی خوام ... 

و هنر مند بودن بیخود ترین و مسخره ترین شغل و شیوه زندگی به حساب می یاد ... 

و این منم ... 
... 
در آستانه فصلی سرد 


پس بیایید و دهانم را ببویید ... 
آری من گفته ام " دوستت می دارم 
و همانند شاملو معتقدم " روزگار غریبی است نازنین ... 
اما خلاف او نمی اندیشم که " عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد ...

همین

Tuesday, August 24, 2010

narrow alley near my father in law house ... کوچه باریک و ظهر داغ

I didn't know what i wanted to paint ... so i started walking around .... I took a taxi and after that a bus to go to the north of the city ... but after about an hour of walking i was disappointed so I came back to the house of my wife's father. near their house there was this narrow valley that I wanted to paint it so much ... so I started the painting ...
and that was such a great excitement.
And of course it was about 4 p.m and it was so hot ...
I tried it in two versions... the first one was on a Winsor small watercolor pad ...
and this is the next one ... on a bigger paper...

جمعه بود و من بسیار دلم می خواست نقاشی کنم ... بتابراین از خانه بیرون زدم و راه افتادم ، ولی عصر را آمدم تا ونک و از آنجا با اتوبوس های تمیز بی آر تی تا تجریش ... و چقدر خنک و دلپذیر بود در این اتوبوس. 
تا تجریش رفتم و آنجا قدم زدم ولی چیزی ندیدم که بخواهم بنشینم و بکشم ... 
این شد که راهم را کشیدم به سمت خانه 
دوباره با اتوبوس آمدم تا ولی عصر 
و پایین تر .. 
نزدیک خانه پدر خانمم که رسیدم این کوچه تنگ بود که همیشه مرا به سمت خود می خواند ... 
همان کنار نشستم و. شروع کردم 
ولذت عمیقی مرا در بر گرفت 
و آفتابی که مرا می نگریست .

Wednesday, August 18, 2010

watercolor quotes 029 ... کلمات آبرنگی

color is to painting what music is to our ears and poetry to our soul.
It touches the same sensibility in all human beings. 
 ALvaro Castagnet
رنگ در نقاشی همان اثری دارد که موسیقی در شنیدن وهمانی که شعر بر روح ما می گذارد
و احساسات تمام نوع بشر را به تحریک وا می دارد
آلوارو کاستاگنت 

Monday, August 9, 2010

iranian watercolorists book ... کتاب نقاشان آبرنگ ایران

WWW.Rangar.ir
استاد احمد مقدسی در حال تدوین کتاب آبرنگ ایران می باشند 
چنانچه مایل هستید آثار شما نیز در این کتاب چاپ شود جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت بالا مراجعه کنید 
We are going to publish Iranian Watercolor book ... 
if You are interested in this book you can contact me on my email 
Abtahi1984@gmail.com
in this book there is the history of iranian watercolor and Iranian artists works ... 
thats a great book ... 

Sunday, August 8, 2010

the vague ... ابهام

Again green field
once again another valley lying under the tender touch of sun traces
All these were calling me to paint them and to narrate the their calmness to you
            my visitor ...

Saturday, August 7, 2010

the sidewalk sketch ... طراحی در پیاده رو

شروع کردم به طراحی روزانه در محیط زنده 
این یکی از طراحی هایم است 
در پیاده رو خیابان ولی عصر

Friday, August 6, 2010

the sadness... غم

the sky was that he was from the beginning 
and so were the trees
and strong calm mounts too 
then sadness stepped into the valley 
... 
and the trees were not the same as they were, anymore ...  



آسمان همان آسمان بود 
درختان همان درختان 
و کوه های مستحکم همان 
و غم آمد 
و غم همان بود
...
اما درختان دیگر همان درختان نبودند

Thursday, August 5, 2010

sky, trees and the ground... آسمان، درختان و زمین

زبوکویک زمانی در گوشم زمزمه کرد: " تنها دو شکل کلی در هر نقاشی وجود دارد: بهشت و زمین. " م
من این جماعت اشکال را این گونه می بینم : درختی بهشتی و آشفته که دلتنگ همراهان خود بود 
و جماعتی از درختان در پشت سر او صف کشیده بودندو به زندگی شان خوش بودند
اما او نمی توانست آن گونه زندگی کند  
و من آَشفتگی اش را حس کردم 
Joseph Zbukvic once whispered in my ears " there are two major shapes in all paintings heaven and earth"
i saw this tree who was not belong to this planet.
he was a divine creature... and he missed his land ..
I felt his inner feelings .
he said to me ... " i know this is a long road ... but i have to start walking ... " he said to me...

watercolor quotes 028 ... کلمات آبرنگی

Painting is an illusion. Art is inside. 
Alvaro castagnet 
نقاشی یک توهم است. هنر واقعی در درون شماست 
استاد آلوارو کاستاگنت 

Wednesday, August 4, 2010

the thoughts of the curling road... افکار یک جاده

راه در میان درختان می رفت و می رفت تا به بلندای کوه برسد
به سختی تا اینجا مسیرش را پیموده بود
از بسیاری مسیر را پرسیده بود ی
در میان سایه های در هم فرورفته درختان گشته بود و تنها فکرش رسیدن به کوه بود 
گاهی با خود می اندیشید
یعنی به کوه می رسم؟ 
چه لذتی ببرم وقتی به او برسم 
راستی بعد از کوه چه است ؟ 
آیا آنجا کسی مرا انتظار می کشد ؟ 
این افکار همراهان " راه" در این سفر بودند 
the " Road " was on his way to the tallest Mount that he knew. 
he passed lots of problems on his way. 
Who knows what would happen.. 
there were packs and packs of questions in his mind.. 
and there was no answer except keeping on going to the highest climax that he knew.
I saw him on his journey
even now i dont know whether that was me who saw a painter on my journey or i was the painter who saw the walking road.
...
who knows ?

Tuesday, August 3, 2010

sensual brush strokes... گل من

the flower was created with my brushstrokes
but it's nothing compare to your beauty 
this is for you 
the most beautiful flower in the world


و ضربات قلم مو اولین گل را جان داد 
اما تو زیباتری
تقدیم به تو 
که زیباترینی

after the rain ... دشتی باران خورده

کوه هایی در دوردست و دشتی باران خورده 
و جماعت درختان در آغوش یکدیگر فرو رفته بودند
همه چیز شروع یک روز تازه را نشان می داد 
و تمام سعی من تصویر کردن جماعت ساده آسمان، کوه، درختان و دشت بود 

the storm had just passed the valley
when I saw them, drying themselves with the sun traces towel.
all this scene showed me the start of a new day 
I tried to capture the simplicity of this scene and all that lively mountain, valley, trees and grasses. 
i keep on thinking on this sentence by Joseph Zbukvic : " Tone is the king, color is a mere assistant

Monday, August 2, 2010

watercolor quotes 027 ... کلمات آبرنگی

No man is an island. 
John Donne ( 1572- 1631 )
هیچ انسانی جزیره ای تنها نیست 
جان دون 
this is a part of a poem wich Mr Paskette read for me in our meeting in shanghai, and I really enjoyed it . 
for complete text use this link
این بخشی از یک شعر است از جان دون که دیوید پسکت برایم در مراسم شام در شانگهای خواند و بسیار لذت بردم از آن ... 
برای مطالعه این نوشته به این لینک مراجعه کنید